پیش از معرفی کتاب:
هر کدام از ما در انتخابهای متعددی که در زندگی برای چیزهای مختلف داریم همیشه بین این همه انتخاب یک انتخاب ویژه داریم که بیشتر باهاش همذاتپنداری میکنیم، برای من هم به عنوان یک ایرانی که ادب و فرهنگ کشورم آبشخور اندیشه صدها و شایدم هزاران شاعر، عارف، حکیم و اندیشمند به نام و گمانم در طول تمدن چند هزارسالهش بوده، این فرصت فراهم بوده تا درکنار این همه انتخاب، یک سوگولی برای خودم کنار بگذارم؛ و شعر و اندیشه خیام همین انتخاب ویژه من مثل خیلی از ایرانیهای دیگر بوده و هست.
رباعیات حکیم عمر خیام از چنان عمقی برخوردار هست که هر ذهن تشنه آموختن و درک کردن فلسفه چرایی هستی؟ را با خودش یک عمر همراه میکند، چنانکه بعد از چندین قرن اندیشه جهانشمولش بسیاری را در این کره خاکی به کنکاش در آثار علمي و خصوصاً شعر حكيم عمر خيام نيشابوري ترغيب ميكند.
28 اردیبهشتماه یکی دیگر از ورقهای زرین تقویم ایرانیان و همچنین جهانیان هست، روزی که مردی پای به عرصه هستی نهاد که دستاورد زیستنش مایه فخر آدمیان در طول تاریخ هست.

و اما کتاب:
نام کتاب: خیام نامه (روزگار، فلسفه و شعر خیام).
تألیف: محمدرضا قنبری.
نشر: زوٌار.
قیمت: 115000 ریال (به گفته اینجا).
گزیدهای از متن کتاب:
امروزه به مدد ترجمههای فراوانی که از رباعیات وی (عمر خیام) صورت گرفته مردم دنیا با چهرهی انسانی، مهربان، و بزرگوار مردی را از مشرقزمین میبینند که معلم و مربی نسلهای انسانی است. کسی که با دستانی استوار درهای امید میگشاید و همگان را به خیر و سعادت رهنمون میشود: (ص 8).
برخیز و مخور غم جهان گذران
وین یکدم عمر را به شادی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دگران
…
زمان، زمان خاموشی است. سکوت تضمین آیندهی توآم با آرامش است. برای حاکمان، یک بندهیِ مِطواع بهتر از سیصد فرزند است. (ص 29).
…
در حقیقت نگرانی از انواع انگها و اتهامات که در برخی از موارد میتوانست به سرانجامی نامحمود بینجامد همواره عاملی برای پنهان نگاری خیام بوده است… (ص 48).
…
«… اینکه در تاریخ علم عالم، این دوره را عصر عمر خیام خواندهاند مبالغه یا گزاف نیست. خیام عالیترین مرتبهی تکامل را در این عصر حائز گشت. مثل ابنسینا هم طبیب و هم فیلسوف بود به علاوه در ریاضی و نجوم سرآمد عصر محسوب میشد…» (ص 73).
…
جهان خیام شاعر را میستاید و به او مهر میورزد نه لزوماً خیام دانشمند ریاضی و فلکی را. اما در عین حال دنیا خیام شاعری را میستاید که در شعر او فلسفهی هستی موج میزند. (ص 101).
…
گروهی از تعالیم پیاپی خیام در اغتنام از فرصت و آویختن به دامان شادمانی و شادخواری و بهرهوری از لذات این جهانی وی را تابع فلسفهی اپیکور یا اپیکورس یعنی فلسفهی اصلت لذت دانستهاند و به انبوهی از سرودههای او استشهاد کردهاند: (ص 165).
می نوش که عمر جاودانی این است
خود حاصلت از دور جوانی این است
هنگام گل و مُل است و یاران سر مست
خوش باش دمی که زندگانی این است
…
ولی چنان که بررسی دقیقتر در آثار خیام و سایر اندیشگران و عرفای ایران نشان میدهد، توجه به ناپایداری عالم و عشق ورزیدن به جنبهی مثبت خلقت و ارزش نهادن به هر لحظه زندگی گذران آدمی، همیشه وجود داشته است، گویی که خلاصهی پیام معنوی فرهنگ ایران در این زمینه این است که اگر چه لحظات زندگی به شتاب میگذرد و این عالم دار بیقراری است، هر لحظه دارای زیبایی و ارزشی تکرار ناشدنی است که باید از آن بهرهی کامل جست و فرصت را به معنای اصلی این کلمه معتنم شمرد. (ص 173).
…
خیام ورای این گفتگوها عاشق انسان، سرشت و سرنوشت اوست. بر فرجام اندوهبار او اندوهگین است. باور این فرجام برای او با حکمت آفرینش در تزاحم است اما او در عین حال فاصلهی میان آغاز و انجام را فرصتی برای کارهای آدمیانه، شادیآفرین و لذتبخش میداند… (ص 209).
…
در نهایت خیام انسان را شاد، آزاد و شریف میخواهد که تنها عشقِ برگذشته از صافی خرد و فهم عمیق از چگونگی کار جهان میتواند این شادی، آزادگی و شرافت را به او ارزانی دارد. از منظر خیام راه دیگری وجود ندارد. (ص 214).
…
در حقیقت، مرگ، دست مایهی اصلی اندیشهی خیام برای توجه به جوهر هستی و استفادهی درست از آن درنشئهی این جهانی است با حسرتی وصف ناشدنی از کوتاهی عمر و شتاب شگفتآور لحظهها که سرنوشت مختوم آدمی و دیگر موجودات است. (ص 235).
…
اینها همه نشانگر عظمت شخصیت وجودی مردی است که هر کسی در آیینهی او خودش را میبیند. یکی اپیکوریاش میخواند دیگری او را ولتر شرق نام مینهد یکی او را بر مذهب ابوالعلای معری میپندارد، دیگری در او به چشم اِباحی و دهری و تناسخی و مُلحد و باطنی مینگرد. یکی او را بودایی روش و آن دیگری لاادری مسلک و سه دیگر جبری مذهب میداند و یکی نیز او را در زمرهی انقلابیون بزرگ در دین، در اخلاق و در خرد میخواند. (ص 260).
…
رباعیات، اندوهِ خیام را از بیاعتباری کار جهان روایت میکند و تأسفی بر پایان کار آدمی که دلبستگی او را به این جهان نهایتی نیست. اندوهی شگرف که حاصل تدبر در کار گیتی و گیتی آفرین است. تدبری که از آبشخور حکمت آب میخورد. همان حکمتی که خیام را شایستهی عنوان «حکیم» کرده است. (ص 316).
…
آنچه مسلم است با تحولاتی که از دویست سال پیش در اروپا پدید آمد غرب در انتظار مسافری بود که با حلهی شعری سرشار از فلسفه، بر برهنگی روحی و ذهنی مردمانی که با حقیقت خویش درگیر بودند لباسی درخور بپوشاند. کاری که با ترجمهی فیتز جرالد از شعر درخشان خیام صورت پذیرفت. ترجمهای که نگرش غرب را نسبت به ادبیات فارسی دگرگون کرد.
خیام برای غربیان به منزلهی ناجی دیگری چون عیسی مسیح (ع) بود. (ص 362).
مائیم که اصل شادی و کان غمیم
سرمایهی دادیم و نهاد ستمیم
پستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم
آئینه زنگ خورده و جام جمیم
پینوشت: شاید مطالعه کتابی مثل خیامنامه که به شرح حال زندگی حکیم عمر خیام میپردازد، تلنگری باشد برای هر کدام از ما تا افق نگاهمون به مسائل زندگی رو اصلاح کنیم و مسائل کم ارزش و زودگذر روزمره باعث نشه تا از سؤال اصلی زندگی غافل بشیم که: این آمدن و رفتن من بهر چه بود؟
Read Full Post »