توی وب یکی از بلاگرها نوشته بود «هیچکس همراه نیست، تنهای اول» تا حدود زیادی هم درست نوشته اما خُب 100٪ هم نیست!
از این بابت میگویم 100٪ نیست بخاطر اینکه یک جایی توی زندگی به یک شهود و درک از یک مسئلهای میرسی که وقتی میگذاری کنار چیزهای دیگر زندگیت میبینی که چقدر اینی که شناختیاش از بقیه مهمتر بوده و هست ولی تا امروز ازش غافل بودهای! این میشود که حواست رو خوب جمعش میکنی، البته این را هم بگویم که درک این شهود میشود اول راهتان، هنر اصلی آن هست که بعد از این آگاهی به ورطه نا آگاهی و فراموشیش نیفتید…
همراه خوب داشتن (منظورم موبایل نیست هااا…) همان یار غار، رفیق شفیق، همدم و همراز و… هست، درک و کشف حضورش در زندگی یکی از همین بزرگترین شهودهای زندگی هر کسی هست، و البته که یافتن این گوهرها به این آسانیها نیست، باید خیلی چیزها در مسیر درستش قرار بگیرد تا در نهایت در هنگامه موعود که همانا رنجی بس عظیم نصیبتان شده، به این درک برسی که این آدمی که حالا در کنارت هست همان همراهی هست که باید باشد و حالا هست.
مسلماً هنگام خوشباشی و جینگیلمستونتان دنبال این شهود نباشید که یافت می نشود، زیرا که این شهودها تنها در رنج مستتر هست… موقع ترشرویی، بداخلاقی، کمحوصلگی، دلخوری، افسردگی، ناراحتی، رودست خوردن از زمانه و کلافهگی هست که یکی از سر و کولتان بالا میرود و انرژی میدهد، تو هم هی ناز میکنی و او هم میخردش، درست زمانی که همه سرشان گرم آخور خودشان هست (بلا نسبت شما).
دیگران در چشمهایت نگاه میکنند اما از دردی که در قلبت هست و رنجی که میکشی هیچ متوجه نمیشوند، اما او در سکوتت هم همه اینها را درک میکند، او هم با رنج تو رنج میکشد، بیشتر از تو انرژی صرف میکند تا اوضاع را از اینی که هست بهتر کند، حتی اگر در کنارت نباشد و موقعیت فیس تو فیس شدن با هم را نداشته باشید اما با دو خط نوشته و دو کلمه حرف که به لطف تکنولوژی که این روزها فاصلهها را از میان برداشته، دلت را گرم میکند که حداقلش یکی هست که میفهمدت و تنها نیستی در این رنجی که میکشی و همین موهبتیست بس بزرگ که باید شاکرش باشید و تلاشی مضاعف و حواسی جمع برای پاسداشت و نگه داشتش داشته باشید… شاید به معنای واقعی در زندگی چنین تجربهای نداشتهاید (که بعید میدانم چنین باشد!) اما با توجه به چیزی که در زندگی خودم درک کردم و تجربهای که به تازگی داشتم، این یکی از مهمترین هایلایتهای زندگیتان هست… باور کنید…
انگیزه نوشتن این پست هم مطمئناً بخاطر مخاطب خاصی هست که از بابت حضورش در زندگیم کلمهای قابل برای سپاسگذاری از این حضور و همراهیاش پیدا نمیکنم، فقط نوشتم چون میدانم اینجا را میخواند و تنها خواستم بگویم که من حواسم جمع حضورت هست همراه…