… تو از صدای غربت، از فریاد قدرت، و از رنگ مرگ میترسی؟
هلیا! برای دوست داشتنِ هر نَفَس زندگی، دوست داشتنِ هر دَمِ مرگ را بیاموز
و برای ساختن هر چیزِ نو، خراب کردن هر چیزِ کهنه را
و – برای عاشقِ عشق بودن، عاشقِ مرگ بودن را.
(بار دیگر، شهری که دوست میداشتم/ نادر ابراهیمی)
پیش خود تکرار میکنی هنرمند نمیمیرد، فقط خودش را به مردن زده است… ولی با این حال وقتی رد پایشان را دنبال میکنی خیلی دریغت میآید از این نبودنشان…
امروز دومین سالروز درگذشت نادر ابراهیمی بود. روحش شاد.