آزادی بر چوبه دار با نسیم بهاری رقص زندگی میکند و ما در زندگی! مرگ هر روزهمان را نشخوار…
Archive for the ‘حضور سبز’ Category
زندگی بر چوبه دار
Posted in حضور سبز, tagged اجتماعی, زندگی ایرانی, سیاسی on 2010/05/10| 3 Comments »
اندیشه سبز در جشن چهارشنبهسوری
Posted in حضور سبز, tagged چهارشنبهسوری، جشن ایرانی، زندگی ایرانی، عادات ایرانی، اندیشه سبز on 2010/03/16| Leave a Comment »
من خیلی به این سیاهنمایی جماعتی که از هر تریبونی برای دمیدن به خاکستر خشم و روشن نگه داشتن آتش کینه برای رسیدن به مقاصدشان استفاده میکنند، کاری ندارم. رک و راست حرف را میزنم هر کس هم خوشش نیامد، نیامده دیگر با خودش.
بنظرم چه سبز باشی، چه زرد، چه صورتی راهراه و یا حتی گلباقالی… خیلی مضحک هست که با ژانگولربازی ترقهزدن و آتشبازی بخواهیم قدمی مثبت به هر نیتی که میخواهد باشد برداریم. یعنی این که برای رسیدن به هدف وسیلهمان را توجیه کنیم و هر بلایی سر هر کسی هم آمد بیخیال شویم، یعنی بشویم درست مثل حضرات که برای حفظ به اصطلاح ارزشها هر کار ضدارزشی و نادرست انجام میدهند.
به این ژستهای دستگاه پروپاگاندای ج.ا که در این روزهای نزدیک به جشن چهارشنبهسوری یکهو به فکر سلامت مردم میافتد هم کاری ندارم، معتقدم اکثریت مردم انقدر قدرت تشخیص صره از ناصره را دارند و احتیاجی به آقا بالا سر که دم به دقیقه بهشان بگوید چی خوب هست! چی بد! ندارند و اگر هم بعضی رفتارهایی که دارد انجام میشود و خوشایند هیچ کسی هم نیست، دلایلش را در جای دیگر باید جستجو کرد.
اما روی سخنم به خودمان هست، اگر ما مدعی این هستیم که منطق و تفکری داریم و میخواهیم کار را از اساسش درست کنیم و آستینهایمان را بالا زدهایم برای بالا بردن آگاهی عمومی، پس جنگ نامنظم راه انداختن با 4 تا سیگارت و ترقه چینی فقط سیاهنمایی خودمان و کسانی هست که به مرام و مسلک ما نگاه میکنند.
مخلص کلام هم این که من امشب به همراه خانوادهام مراسم جشن چهارشنبهسوری را دور یک آتش زیبا (و البته امن) برگزار میکنم و از این دور هم بودن و شاد بودنی که به قیمت ناراحت کردن دیگران نیست استقبال میکنم، گوشم هم بدهکار این جماعت هوچی نیست.
حرف سر این هست اگر میخواهیم الگوی درستی برای کسی باشیم لازمهش این هست که رفتار خودمان هم درست باشد. پس لطفاً استفاده از این ترقههای اعصاب خرد کن و خطرناک را به هر انگیزهای که هست بیخیال شوید، ارزش از بین بردن شادی و سلامت دیگران را ندارد.
سبز بیندیشید و سبز عمل کنید. شادی شما بزرگترین کممحلی به همه آنانی هست که شادی و طراوت و سبزی شما را نمیخواهند پس لطفاً با دست خودتان این شادی و طراوت را نگیرید، و با رفتارتان بهانه دست کسی ندهید.
سکوت شبانه/ برداشتهای یک عکاس/ پارادوکسهای موسیقی
Posted in حضور سبز, tagged موسیقی، تصنیف بهار دلنشین، حماسه خس و خاشاک، زندگی ایرانی، اجتماعی، خلوتهای شبانه on 2010/02/20| 2 Comments »
شب از نیمه گذشته، چند دقیقهای هست که وارد اولین روز اسفند ماه سال 1388 شدیم، سالی که…
هوای بیرون بیش از اینکه سرد باشه، خنک هست… بارون بند اومده، همه جا خیس شده، و لطافت و خناکی هوا آدم رو سَرمست میکنه… همه جا سکوت هست… سکوت هست… سکوت…
…
تو خلوت خودم به روال معمول تنهائیام، موسیقی گوش میکنم و مطالعه… همراه با موسیقی متن مصاحیهای که محمد صفریان از روزآنلاین با عکاس ایتالیایی «پیترو مستورزو» که برنده جایزه بهترین عکس خبری امسال جهان، بدلیل گرفتن عکس از چند خانم ایرانی بر بالای پشتبام در حال اللهاکبر گفتن پس از انتخابات ایران، شده است را میخوانم…
…
چند روزی میشه که به بهانهی گوش دادن به یک آهنگ یاد تصنیف به یاد ماندنی تا بهار دلنشین اثر به یاد ماندنی استاد بنان افتادم و در جستجویی که در بین فایلهای کامپیوتر انجام دادم به یک آلبوم به نام بهمن رسیدم که موسیقی بیکلام چند تا از زیباترین و خاطرهانگیزترین آهنگهای ایرانی هست، از جمله تصنیف زیبای نوبهار آرزو که بنظرم در بین آهنگهای این آلبوم بینظیر هست.
…
در لابهلای گفتگوی صفریان با مستورزو، و در پاسخ به بعضی از سؤالات صفریان این عکاس ایتالیایی جملات جالبی میگه. وقتی ازش پرسیده میشه که:
– وقتی ایران واقعی را دیدید، چه فرقی بین تصاویر ذهنی شما و ایران واقعی پیدا کردید؟
اینطور پاسخ میده:
– … شاید اولین چیزی که توجه من را جلب کرد فرق زیاد میان زندگی اجتماعی و زندگی خصوصی مردم بود. یک فرق وحشتناکی این وسط بود. مردم در خیابان یه جور دیگه بودند. انگار میترسیدند. نمیدانم. اما به نظر من شناختن شخصیت واقعی یک ایرانی، کار خیلی سختی است. مخصوصاً زنهای ایرانی که آزادیهای طبیعی انسانی را هم نداشتند و در خیابون به کل یکی دیگر میشدند. با تمام این حرفها وقتی وارد خانه ایرانیها شدم، یک ایران دیگر را کشف کردم. ایرانی شاد. ایرانی در پی آزادی. غذا و موسیقی خوب. یک فرهنگ خاصی در خانهها حاکم بود. قدمتش را میتوانستی حس کنی. ایرانیها غربی نشده بودند. نمیخواستن هم که غربی بشوند. فرهنگ خاص خودشون را داشتند. این طور خلاصه کنم که مردم در زندگی اجتماعی افسرده و غمگین بودند و در خانهها شاد و خوشحال…
…
از روزی که این آهنگ بر روی سیستم کاشف به عمل اومده، انتخاب اولم برای گوش دادن به موسیقی در این خلوتهای شبانگاهی هست… این آهنگ بنظرم یک پارادوکس واقعی هست، ابتدای آهنگ با صدای ملایم گیتار و پیانو شروع میشه و بعد با یک ضرب پائین و سوز جانکاه تکنوازی تار آغاز میشه و انگاری همه غمهای عالم با آغاز این نوا روی سینه آدم گذاشته میشه…
…
و در پایان گفتگویشان، صفریان از مستورزو میخواهد تا خلاصهای از آنچه که آنروزها در ایران دیده است، بگوید. و مستورزو در جملات پایانیش درباره آنروزها اینچنین میگوید:
… حوادث آن روزهای ایران اینقدر پرشور و پرهیجان بود که من به کل با آنها درگیر شده بودم… برای ذهن غربی من قابل باور نبود، که چطور امکان دارد در کشوری این همه آدم مخالف یک دولت باشند و آن دولت همچنان سر کار باشد. در روزهای قبل از انتخابات، من دریایی از آدم با نشانههای سبز میدیدم که همه طرفدار اصلاحطلبها بودند. در تهران که وضعیت این طور بود. من البته شیراز و اصفهان هم رفتم، آنجا هم غالب مردم سبز بودند. همه هم رفتند و رأی دادند.
… بعدش هم که اعتراضها شروع شد. من دیدم که مردم با راههای مسالمتآمیز اعتراض میکردند و در مقابل، حکومت با خشونت مطلق جواب میداد. کشت و کشتارهای بعد از انتخابات، واقعاً مردم را عصبانی و دلسرد کرده بود، اما آنها باز هم سعی میکردند در خیابان عصبانیتشان را کنترل کنند، با هم که صحبت میکردند، همدیگر را به آرامش دعوت میکردند… لحظاتی واقعاً تاریخی بود و بیشتر از هر صدای دیگری، صدای تغییر به گوش می رسید…
…
درست درجایی که نوای تار حُزنانگیزتر از همیشه ادامه پیدا میکنه و با خودت فکر میکنی که این نوا تا ابدیت ادامه داره… نوای محزون تار به یکباره محو و محوتر میشه و بعد به همون آرامی که صدای گیتار و پیانو از صحنه خارج شده بود، باز میگردن و وارد یک فضای تازه میشوی… ریتم آهنگ همراه با صدای گیتار و پیانو و البته تار، همچنان که بلند و بلندتر میشه، شاد و شادتر هم میشه… و در پایان این حس امید و روشنی هست که در وجودت تبلور پیدا میکنه…
درفش آزادی بر چوبه دار
Posted in حضور سبز, tagged شخصی، اجتماعی، حماسه خس و خاشاک، زندگی ایرانی on 2010/01/28| Leave a Comment »
یادتون هست چند روز قبل نوشته بودم:
و
آزادی
این درفش پاره پاره از جور ستمگران
هنوز در اوج اهتزاز است
همچون تندر و برق
در برابر باد…
امشب هم آزادی این درفش پاره پاره از جور ستمگران… با رقص مرگِش بر چوبه دار… همچنان در اوج اهتزاز است… در برابر باد…
تولد یک ندا
Posted in حضور سبز, tagged روز تولد، ندا آقا سلطان، ندای یک سرزمین، ندای ایران، حماسه خس و خاشاک، زندگی ایرانی، اجتماعی on 2010/01/23| Leave a Comment »
هر انساني با سرنوشتي خاص به دنيا پا مینهد
بايد وظيفهاي را به انجام برساند،
پيامي را برساند،
كاري را بايد به پايان برد.
نه،
آمدنت تصادفي نيست،
آمدنت مقصودي به دنبال دارد.
هدفي فرا راه توست.
كُل را اراده بر اين است كه
كاري را با دستان تو به جايي برساند… (اشو)
تولدت مبارک
ندایِ سرزمین من…
ندایِ ایران من…