با یکی از دوستان دوران دانشگاه گپ میزدم، گفتگویمان رفت سمت و سوی کارهای اقتصادی در کشور، از برنامه کاری که دارم رویش کار میکنم برایش گفتم، بعد از شنیدن حرفهایم نکته جالبی گفت: که در ایران امروز که هیچ امنیت و ثبات برای زندگی یک ایرانی تعریف نشده است، طوری باید زندگی کنی که همیشه کلید ایجکت زیر دستت باشد تا با اشارهای بتوانی خودت را در کمترین زمان ممکن از مهلکه برهانی… سخت خوشمان آمد از این تعبیر کلید ایجکت اما همانقدر هم دلم را بدرد آورد که باید همچین گزینهای را در دست داشته باشی تا در کمترین زمان از هر آنچه که با تمام وجود میخواهیاش به یکباره جدا شوی…
سلام.
ما خودمون میدونیم. اما عشق به کشور{دولت نه ها!} نمیذاره
کلیدمون رو عین بچه ها گم کردیم
سرگردون و دو دل موندن و ساختن رو انتخاب میکنیم
راستی حالتون چطره؟
سلام.
ممنون مهشید عزیز، من خویم.
شما خوبی؟ چند وقتی غیبت داشتید!
…در این که شما خودتون میدونید که شکی درهش نیست… ولی من کلید را گم نکردهم (برای روز مبادا لازم میشود) اما فکر میکنم اتفاقات یک سال گذشته انقدر تأثیراتش روی من زیاد بوده که حالا با توانی مضاعف و البته آگاهی بیشتر به نقش این کلید ایجکت به ماندن و ساختن امیدوار باشم، هر چند که پارادوکس دولت و ملت و عدم تفکیک این دو از هم خیلیها را دچار سردرگمی کرده است.
وقتی نگاهمان ملت و کشور باشد، تکلیف خیلیهایمان روشن میشود و دلمان قرصتر به ماندن و ساختن.