نمی دانم چِم شده که امروز یکجورایی وِیر نوشتن گرفتدم… یکجور بیقراری لحظهها، انگاری چیزی درونم به قُلقُل افتاده باشد… ار سر صبحی یکجا بند نیستم… پای کامپیوتر بسط نشستهام و خبرها را هی بالا و پائین میکنم… (البته شما پیش خودتان حس و حال آدمی اینچنین را مجسم کنید همش در حال ورجه ورجه زدن هست).
سر صبحی این sms را از بین smsهای شب یلدا برای سند تو آل کردن به دوستان انتخاب کردم… «حتی طولانیترین شب نیز به خورشید می رسد… شب یلدا مبارک» (گفتیم پیش دستی کنیم و قبل از اینکه به شب و ترافیک و احتمالاً مسدود شدن شبکه تلفن همراه بخوریم smsهایمان را راهی کنیم… انتخاب sms هم به جان خودتان صنفی است لطفاً لنگم را وسط سیاست نکشید)، طیف دوستان هم از اعضای درجه یک و دو خانواده و فامیل تا دوستان دوران خدمت، همکاران سابق و فعلی، بر و بچههای دوران دانشگاه و بچه محلهای قدیم بودند. تا الان که دارم این پست را مینویسم از ایرانسلیها خبری در دسترس نیست انشاا… شب یلدای سال آینده دِلیوری ارسال sms ما و پاسخ آنها سرم هوار (این هوار با آن حوار ملا محمد قرمزها فرق فوکوله) میشود، اینها این ـ اینم بازم ـ (کمبود امکانات هست چه کنیم!)، همراه اولیها (مثل کلاس اولیها) به تناسب بعد مسافت و نزدیک و دور بودنشان یکییکی و سلانه سلانه از راه میرسند، اعم از دِلیوری و smsهای یلدایی و یا پاسخهای احتمالی تبریک و تشکر و اینها…
بعد هم این که داشتم عکسهای شب یلداهای گذشته را که در آرشیو بود نگاه میکردم، چشمم به این عکس افتاد و قیمتهایی چند قلم میوه که در عکس مشخص هست، بعد مقایسهاش کردم با قیمتهای امروز میوه در بازار… قیمتها که همه خداتومن بودند، یک جهش کتالیزوار برای امشب پیدا کردهاند (تعزیرات هم کلاً در همون محدوده پشم و اینها…)، همین هم باعث شده است که بنده واحدی بالاتر از خداتومن برای قیمتگذاری میوه پیدا نکنم.
در عکسی که گذاشتم قیمت چند قلم میوه مشخص هست مال همین نهایتاً 4 سال پیش هست (هر کیلو نارنگی 200 تومان، گوجهفرنگی 250 تومان، انگور 250تومان، خیار گلخانهای 350 تومان)، حالا قیمتها را مقایسه کنید با قیمتهای امروز 30 آذر ماه سال 1388 یعنی همون نهایتاً 4 سال بعد (هر کیلو نارنگی 1000 تومان، گوجهفرنگی 1500 تومان، انگور 1500 تومان، خیار گلخانهای 800 تومان، هندوانه 3000 تومان)، این آخری را هم چون از دیدن قیمتش کلهام سوت کشید اضافه بر لیست گذاشتم، تازه این قیمتهای کف بازار هست نه محلِهای بالای شهر و میوه فروشیهای هایکلاس… خلاصه که یاد این شعر حافظ علیهرحمه افتادم که فرموده بودند: یاد باد آن روزگاران یاد باد…
…
از بعد انتشار خبر درگذشت آیتا… حسینعلی منتظری خیلیها در مورد مقام این عالم بزرگقدر قلم زدهاند اما این نوشته آقای جامی (سیبستان) خیلی به دلم نشست، توصیه میکنم حتماً بخوانیدش:
…
پینوشت: امیدوارم از این نوشتهام برداشت خاصی نکنید! درست هست که امروز را آقای موسوی و کروبی عزای عمومی اعلام کردهاند و خبرهایی که از قم میرسد حاکی از حضور گسترده مردمی در مراسم خاکسپاری مرحوم منتظری علیهرحمه هستند اما خُب روز که تمام شد، شب را فراموش نکنید که شب یلدا هست، و همه فلسفه بودنش همین دور هم بودن، همدلی و همفکری، شادباشی برای داشتن امید به زندگی و زیباییهای زندگی، یعنی همان چیزی که باعث متمایز و درخشان بودن فرهنگ و تمدن ایرانی میشود، به هر حال برای ادامه این مسیر سبزی که همه در کنار هم هستیم نباید چیزی باعث شود تا جریان زندگی الکن بماند… بقول همایون خان آزادنویس، هیچ چیز نباید ما را از جریان زندگی خارج کند وگرنه حتماً آن راه و روش یک جای کارش میلنگد…
در آخر هم اینکه شب یلدايتان مبارک.
به پای لاله و گل مِی بنوش و مستی کن
که همچو آب روان روزگار میگذرد
بهار با نفسی مشکبار میگردد
بیا که تا به خود آیی، بهار میگذرد…
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟