آقا ما شاکی هستیم، اول از همه هم از دست خودمان!
در راستای کار جدیدی که انجام می دهیم و ارتباطاتی که داریم و قبلاً هم خدمت شما در موردش گفته بودیم، سر و کارمان با خیلی از دوست و رفقا هم میافتد، اما در این حین به نکات جالب توجهای از روحیات نوعاً ایرانی جماعت پی بردهام که قبلاً در موردش زیاد مطلب خوانده و یا شنیده بودم اما بواقع چون به این شکل ملموس شخصاً درگیرش نشده بودم، بقولی به عمق فاجعه پی نبرده بودم!
اصل داستان هم بر میگردد به این روحیه ایرانی جماعت که قدرت «نه» گفتن درهشان خیلی ضعیف هست یعنی به هزار دلیل جسارت گفتن حق مطلب را ندارند. البته بخشی از این روحیه عمومی بر میگردد به نوع تربیت و شرایط زندگی و آموزههای فرهنگی و اخلاقی در شرایط فعلی جامعه ایران، که ایرانیها را به این سمت و سو میکشاند اما با همه اینها برای خود من خیلی قابل درک نیست و بنظرم دلایل توجیهی برای رفع مسئولیت هست.
البته برای اینکه متهم نشوم، خودم را هم جدا از بقیه قرار ندادهام و این ایراد رو هم به خودم وارد میدونم اما حق مطلب این هست که در مورد خودم این قضیه خیلی به ندرت پیش اومده و کمتر در معذرویت نگفتن «نه» قرار گرفتهام، و در بیشتر مواقع بخاطر صراحت لهجهام در گفتن «نه» به دیگران مورد شماتت هم قرار گرفتهام!
حالا چی شد که به این نتیجه رسیدم: ماجرا از این قرار هست که به چند نفر از دوستان پیشنهاد همکاری داده بودم و طبق شرایطی که با افراد دیگر همکاری میکنم همه موارد کاری و بحثهای مالی را هم در میان گذاشته بودم با این شرایط که برای انجام کار هیچ الزامی نیست و تصمیمگیری با خود شخص هست و…
اما متأسفانه بعد از گذشت زمانی خیلی بیشتر ازآنچه که تعیین کرده بودیم برای پاسخ دادن به پیشنهاد همکاریم، قریب به اتفاق دوستان بعد از کلی مِنمِن کردن و هزار و یکجور بهانهی بنی اسرائیلی تراشیدن بقول خودشان از زیر دادن پاسخ طفره رفتند!
جدا از بحث کاری که خب یک امکان همکاری صورت نگرفته هست، چیزی که موجب شده تا برای خود من این سؤال پیش بیاید و شاکی شوم، همین روحیه هست که پاسخی صریح و شفاف دریافت نکردهام و احساس میکنم دوستانم از ترس اینکه این رابطه دوستی و رفاقت خدشهدار شود از گفتن حرف دلشان طفره می روند (یک وقت فکر نکنید که من تحفهای هستم، که سخت در اشتباهاید).
عدم تمایز گذاشتن در مباحث مختلف و ربط دادن مسائل دیگر به همدیگر (بطور مثال بحثهای کاری، ارتباطات خانوادگی، دخالت در حریم خصوصی افراد و…) در کنار نداشتن شهامت «نه» گفتن و ملاحظاتی دست و پا گیر از این دست، از جمله آفتهای رفتاری در جامعه ایرانی هست، که به شخصه خیلی موجب آزردگی خاطرم میشود، و دقیقتر که نگاه کنید میبینید که کلی از انرژی روزانهمان خرج چنین مسائلی میشود و جز اینکه موجب استهلاک روح وروان خودمان و دیگری شود چیز دیگری عایدمان نمیشود.
این روزها راجع به این مسائل خیلی بیشتر فکر میکنم و سعیام بر این هست در این منگه اخلاقی (اصطلاح نغز را داشتید!) خودم را قرار ندهم و با فیدبک (عذر می خواهم با بازخورد) مناسب در رفتارم نسبت به دیگران، هم خیال خودم را راحت کنم و هم طرف مقابل را. هر چند اینگونه رفتار کردن تبعات خاص خودش را هم خواهد داشت اما برای خلاصی از یک عادت بد باید هزینه کرد و البته کمی جسارت داشت. نذر شما در این مورد چی هست یا بهتر اینطوری سؤالم رو مطرح کنم راهکاری برای رفع این معضل سراغ دارید؟
پینوشت: در هنگام قرار گرفتن در چنین موقعیتهایی و طفره رفتن دوستان از پاسخ صریح دادن و… یک جمله آشنا از من میشنوند که: ما خودمان در صنف ذغالفروشها کدخدا بودهایم (البته این جمله نه به کنایه بلکه به شوخی و برای عادیسازی روابط گفته میشود که تابحال این ترفندمان جواب داده است).
Read Full Post »