هر کدوم از ما در زندگی موارد متعددی برامون پیش اومده که در اون موقعیت باید به کسی اعتماد میکردیم و تصمیمگیری در این موارد مخصوصاً اگر زمان کمی برای فکر کردن داشته باشیم خیلی سخت میشه، حالا اگه این اعتماد کردنه ختم به خیر بشه خیلی خوب هست ولی اگه این اعتماد کردنه منتج به نتیجهای غیر بشه حساب آدم با کرامالکاتبین میشه و هزار و یک دردسری که واسه آدم پیش مییاد.
این یکطرف قضیه هست، حالا ممکن هست برای هر کدوم از ما عکس قضیه هم پیش اومده باشه، یعنی در موقعیتی قرار گرفته باشیم که نیاز باشه اعتماد دیگران رو به خودمون جلب کنیم. بنظرم این یکی از حالت اول هم مشکلتر هست چون نیاز به هزار و یک ترفند و ژانگولر بازی هست تا بتونی اندازه سر سوزن این حس اعتماد رو به طرف مقابلت القا کنی (امیدوارم با این توضیحات ذهنتون درگیر جاهای دیگه نشه!!!).
خلاصه که حال روز این روزهای من ارتباط مستقیم پیدا کرده با این قضیه اعتماد سازی… که چه سخت میشه این روزها اعتماد کسی رو به موضوعی جلب کرد مخصوصاً وقتی پای پول خرج کردن هم در میون باشه.
از بس که دروغهای بزرگ بزرگ مثل آب خوردن تو این مملکت هر روز از زبون مثلاً آدم حسابیهای مملکت حواله خلقا… شده، آدم راست هم حرف بزنه کسی گوشش بدهکار نیست و آدم رو یکورکی نگاه میکنند.
خلاصه این اعتمادِ گوهر نایابی شده که این روزها کمتر جایی میشه اون رو پیدا کرد. چه خوب هست که این گوهر زندگی رو براحتی از دست ندیم. مسلماً درایت در امور، مشورت با اهل فن و صاحب تجربه میتونه کمک خوبی باشه برای آدم تا انتخاب بهتری در زندگی داشته باشه و راحتتر اعتماد کنه و این حس خوب اعتماد کردن رو به دیگران با عملمون نشون بدیم.
گوهری کمیاب به نام اعتماد!!!
2009/09/27 بدست ژوکر
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟